-
پاک کردن آرزوهام
جمعه 18 بهمن 1398 02:08
راستش جریان زندگیم جوری بوده که انگار هرتصمیمی گرفتم طوفان شده و جریان باد منو به اینطرف و اونطرف وزیده .... داشتم راهی که دوست داشتمو میرفتم اما مجبور شدم یه راه دیگه خلاف جهت ارزوهام حرکت کنم
-
میدونم
جمعه 26 مهر 1398 00:40
میدونم شاید حتی هیچکس نوشته هامو نخونه. ولی واقعا خسته ام. ای کاش حداقل خدا حرفامو می شنید. خیلی خسته ام خدا. ادامه نده ...تمومش کن. واقعا نیاز دارم. اروم بشم. ...
-
برگشت
پنجشنبه 28 شهریور 1398 01:01
أو را میگویم ... همانی که مرا بیمار کرد ... همانی که یک روز به راحتی به من پشت کرد و رفت همانی که یک روز به خاطر دیگری ،منرا کشت و رفت آری. همان أو ،را میگویم. همانی که إحساسم را ندید. همانی که حالم را خراب کرد و منرا کشت ...بلی همان أو را میگویم. . . یک روز به من گفت میرود ... خیلی ارام رفتار کردو گفت :فقط یه مدته...
-
تولدم مبارک.
شنبه 19 مرداد 1398 01:28
تولدم مبارک
-
با خودمون صادق باشیم
شنبه 12 مرداد 1398 00:39
١:تاحالا حرفی بوده که کسی بهتون بزنه و شمارو نابود کرده باشه از درد و غم و غصه ؟!اگه اره حرفشو بنویسین ٢:تاحالا کاری کردین با کسی یا حرفی زدین به کسی که نابودش کرده باشین از لحاظ إحساسی ؟کارتون یا حرفتونو بنویسین ٣:تاحالا خیانت کردین ؟!اکه اره ،چرا ٤:تاحالا حرفی توی دلتون بوده که هیچوقت نتونسته باشین بزنین ؟! ٥:تاحالا...
-
سعی کردم
شنبه 12 مرداد 1398 00:29
خیلی سعی کردم همه چیزو درست اما نخواستی اما نشد ... خیلی امید داشتم ولی دیگه این باره اخر من شکستم ... دیگه تموم شدم ... تموم ... دیگه حتی امید هم ندارم ،.. دلسرد شده ام. نسبت به همه چیز و همه کس و زندگی ... آنقَدَر خسته ام که دلم خوابی عمیق و أبدی میخواهد ،،، خیلی سعی کردم ... تمام شدم تمام ...
-
انتخاب
چهارشنبه 2 مرداد 1398 01:06
گاهی سعی میکنیم درست انتخاب کنیم ... گاهی عاقلانه ... گاهی با احساس... گاهی با وجدان ... خلاصه. به هر طریقی میخواهیم راه درست را انتخاب کنیم. گاهی وسوسه های زیبا که وجدان و شرافتِ ما را قِلقِلَک میدهند ...گاهی همین وسوسه های به ظاهر شیطانی ،امیدی برأی رسیدن به آرزوهاست ... اما روزها و ساعت ها مارا درگیر میکند و باز هم...
-
داستان این دل
یکشنبه 30 تیر 1398 01:09
می رَوَد خاطرَم به سویِ خاطِره ها... سخت است ساعت ها بنشینم و حرف هایت را ...صدایت را و نگاه هایت را ....تحمل کنم ... کاش تمام شود لحظه های سخت دل سردی هایم... کاش تمام شود این حالِ پریشانم ... من فقط میخواهم دیگر نبینمت نشنوم صدایت را ... و در این لحظه و این شرایط قرار نگیرم ... من بیمار گشته ام از تحملِ این حال...
-
ویرانه ام
سهشنبه 11 تیر 1398 03:52
ویران شده ام ویران در ظلم ها و بی انصافی هایت خسته و بی حالم گریه هائم را میبینی اما ... چه کنم تا کجا خود را. در این مُرداب از عشق،غرق کنم؟ جان در بدن ندارم. خیلی خسته ام. توانی در من نگذاشتی هرگز تورا نخواهم بخشید... هرگز حلالت نخواهم کرد ... ویرانم کردی. ویران ... ای خودخواه و بی أنصاف
-
بی انصاف
یکشنبه 9 تیر 1398 22:24
چقدر بی انصافی زیاد شده است. چقدر همه بی انصاف شده اند حتی تو. . .
-
نامه ای از من به کساییکه دوستون دارم
جمعه 7 تیر 1398 20:32
راستش نمیدونم چه زمانی و چه کسایی که عزیزها ی من هستن ممکنه این نوشترو بخونن . همه ی شما فکر میکردین من خیلی قوی هستمو جنگجو و خوشحال و شاد ...اما واقعا شاد نبودم و دلم مدت هاست که مُرده. و آنقدری افسرده ام که به جای گریه ،خیلی میخندم و همتون فکر میکنین من خیلی بی درد و غم هستم .اما خیلی داغونم. سالهاست داغونم. و همه...
-
مطمنم
جمعه 7 تیر 1398 18:39
شاید ... شاید روزی برسد که تو منرا بخواهی اما... خیلی زود دیر میشود ... و من آن روز با چشمانی بسته ،در کفنی سفید پیچیده شده ام. و مطمنم آن روز ،که دیگر خیلی دیر است یاد خاطراتمان می أفتی...دلت برایم تنگ خواهد شد أما چه فایده دیگر؟ وقتی من بودمو تو مرا خورد کردی وقتی بودم و دست هائم را رها کردی وقتی عشقم را دیدی خیالت...
-
آرزو ها دارم
چهارشنبه 5 تیر 1398 20:15
آرزوها دارم ای عشق ... کاش واقعی شود کاش آرزو ها دارم ... عشق اول عشق آخر را تجربه کنم ... آرزوها دارم. . . کسی مرا عشقه خود بخواند... کسی منرا دوست داشته باشد ... کسی برایم ارزش قائل شود... کسی به من فکر کند... کسی دلش برای من بلرزد ... کاش که شود... آرزو هائم را می گویم ... برآورده شود...
-
عادت کرده أم
جمعه 24 خرداد 1398 21:23
چقدر زود فراموش می شؤم ...چقدر زود .... چقدر راحت. . .
-
باوَرَت کردم
دوشنبه 20 خرداد 1398 23:13
می سوزد ... قلبم را می گویم ... خسته أم از روزگاری که اشتباه عاشق شدم ،اشتباه باااورش کردم و اشتباه تباه شدم ... اشتباه من را قربانی کرد ،اشتباه من را ترک کرد ،اشتباه من را قضاوت کرد. اشتباه به من خیانت کرد،اشتباه پشیمان شد ،اشتباه محبت کردم. اشتباه جنگیدم. اشتباه غرورم را خورد کردم. اشتباه به دنبالش دویدم. اشتباه...
-
آرزوی با تو بودن
دوشنبه 20 خرداد 1398 00:24
کاش چِشمانم را می بستم و آرزوهایم برآورده می شد به تمامِ آنچه میخواهم برسم کاش بشود فقط چشمانم را ببندم و آرزو کنم کاش بر آورده شود بلاخره می شود
-
فکر میکنم
یکشنبه 19 خرداد 1398 23:23
فکر میکنم ... گاهی به أو گاهی به خودم مگر من چه إیرادی دارم ؟ مگر چه کمبود هایی دارم ؟؟ من فقط اورا عاشقانه دوست می دارم. گاهی فکر می کنم. گاهی آرزو ... گاهی با أشک های حلقه زده أم میجنگم که سرا زیر نشوند... گاهی می گریم ... گاهی نفس هایم عمیق تَر و سنگین تَر می شوند از غم به بی رحمی هایش فکر میکنم ... به بی محلی...
-
من
یکشنبه 12 خرداد 1398 00:32
من به حالِ خویش می گِریَم ....
-
لاک ُپُشت
یکشنبه 5 خرداد 1398 01:31
سرم در لاکِ خودمه لطفا منو راحت بذارین من واقعا فقط آرامش میخوام. یهو توی یک چشم به هم زدن برام عزیزترین هامم میمیرن.تحملم تموم شده. هرکسی یه ظرفیتی داره. چون واقعا فقط دنبال آرامشم کاری به کارم نداشته باشین .. سرم توی لاک خودمه آزارم ندین با حرف ها کارها نگاه ها برخورد ها. ...کافیه دیگه راحتم بذارید ...
-
صندوقچه ی مادربزرگ
یکشنبه 5 خرداد 1398 01:28
به ظاهر میخندم اما ... پُرَم از غم ،پُرَم از غصه ... پُرَم از دوری و نیرنگ و دروغ ،پُرَم از دلتنگی و رفت و بود.. پُرَم از داغِ سوزشِ قلبه یَخَم پُرَم از خشم و غمو نفرت ... پُرَم از حسرت ... پُرَم از مرگ ... پُرَم از آرزو های کفن به تَن پوشیده أم... پُرَم از خیانت های به دوش کشیده أم ... پُرَم از قصه ی تنهایی...
-
تنهام فقط خودم میدونم
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 00:13
نشستم ،بیکار و بی انگیزه ... بی رویا و افسرده پروفایل بقیرو چک میکنم. همش صفحه ی گوشیمو بالا و پایین میکنم. میرم اینستاگرام روی گزینه ی سِرچ میزنم. داخلش مینویسم عشق ،خواستگاری ...عروسی و لباس عروس میشینم خیره به صفحه ی موبایل عشقه مَردمو به همدیگه نگاه میکنم. لباس عروسشونو. رقص عروسیشونو. روز خواستگاریشونو. .... یهو...
-
رز
جمعه 27 اردیبهشت 1398 01:37
کاش همانند اسمم واقعا گلی بودم. کاش رُزی بودم ... شاید بخندی اما به حرف هایم خیلی فکر کرده أم گل همیشه زیباست و همه دوستش دارند هرگلی باشد چه در گل فروشی و چه گلی کاشته در باغچه و خیابان ... گل، همیشه زیباست. و خیلی زود کسی را پیدا میکند که واقعا دوستش دارد. درست است عمرش کوتاه است اما زودتر به عشق و دوست داشتن واقعی...
-
حسرت
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 01:47
راستش را بخواهید گاهی. با حسرت به دخترو پسرهایی نگاه میکنم که عاشقانه دست هم را گرفته اند و با هم قدم میزنند حسرت چقدر تلخ است. اینکه این حس را ندارم. این ثانیه هارا ندارم اما این چیزهارا. خیلی دوست دارم ...چقدر تلخ است حسرت میکشم وقتی زوج ها را میبینم که عاشقانه حرف میزنند. که مردی عاشقانه زنش را دوست دارد. و...
-
کسی هست؟
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 01:37
شکسته اند مرا قلب و روحم را نمیدانم چرا اما با قدرت و عقده هایشان شکسته اند مرا با کسی بد نکردم اما شکسته اند قلبم را با کسی بد نکردم اما شکسته اند روحم را آنقدر خورد شده أم که تکه های روحم ،گم کرده اند من را آنقدری که حرف میزنم گُم میکنم حرفَم را. کسی هست مرا بفهمد؟ وقتی مینشینم فکرم جای دِگَر پَرسه میزند. کسی هست...
-
عشقِ پنهان
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 01:24
گاهی میدانیم اشتباه است این عشق اما بازهم می جنگیم با عقلمان میجنگیم ..با شب و روزهایمان میجنگیم قلبمان فقط میداند این عشق شیرین است قلبمان همه چیز را میفهمد ... قلبمان نادان نیست.. شاید این قلب ،بفهمد روزی میسوزد شاید حس کند، روزی می گِریَد روزی تنها می ماند. این دل ،همه را می داند. اما بازهم ،ریسک ها می کند این دل...
-
بغض
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 01:08
پرسه میزنم در شب های بی کسیم . گریه میکنم در سالهای بی کسیم . قورت میدهم بغض های در هم فشرده را بغض های پراز ترس و دل آشوب را پرسه میزنم در حسادت و رؤیاها . حرص میخورم از بعضی آرزوهام خیلی خسته أم انقدر بغض کردم آنقدر صبر کردم خوب نشد این حالم تنها شده این ذاتم .. هرچقدر شلوغ باشد اینجا بازهم تنهایم باعثش همان ها...
-
برگرد پیش یار
یکشنبه 22 اردیبهشت 1398 22:53
شده از خود بپرسی چرا رفته ای از پیش یار؟ شده پشیمان شوی و بخواهی برگردی پیش یار؟ شده در اوج خنده در جای دگر یاد لحظه ای افتی که بودی در کنار یار؟ شده شب ها قبل خواب چشمهایت را ببندی و فکر کنی به یار؟ شده روزی عصبانی شوی که بگویی دوستت ندارم یار؟ شده ترک کنی آنکه دوست داری را و بروی از پیش یار ؟ شده رنج دلتنگی بکشی اما...
-
بی صدا شکستم
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 23:59
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 23:49
-
من متعلق به اینجا نیستم
چهارشنبه 28 فروردین 1398 00:05