ویران شده ام
ویران
در ظلم ها و بی انصافی هایت
خسته و بی حالم
گریه هائم را میبینی اما ...
چه کنم تا کجا خود را. در این مُرداب از عشق،غرق کنم؟
جان در بدن ندارم.
خیلی خسته ام.
توانی در من نگذاشتی
هرگز تورا نخواهم بخشید...
هرگز حلالت نخواهم کرد ...
ویرانم کردی. ویران ...
ای خودخواه و بی أنصاف