Rozita's tales

دلنوشته

Rozita's tales

دلنوشته

حسرت

راستش را بخواهید 

گاهی. با حسرت به دخترو پسرهایی نگاه میکنم که عاشقانه دست هم را گرفته اند و با هم قدم میزنند



حسرت چقدر تلخ است. 

اینکه این حس را ندارم. این ثانیه هارا ندارم 

اما این چیزهارا. خیلی دوست دارم ...چقدر تلخ است 

حسرت میکشم وقتی زوج ها را میبینم که عاشقانه حرف میزنند. 

که مردی عاشقانه زنش را دوست دارد. و بلعکس...

حسرت میکشم. 

با دیدن این حس های دو طرفه بِینشان ...

تلخ است که خوشبختی قسمته من نیست و تنها ماندن برای من رقم خورده 

چقدر تلخ است. حسرت ....

کاش نقاشه زندگی  أم کمی با حوصله تَر بخت مرا نقاشی میکرد...کمی با جزئیات...

راستش حسرت میکشم. ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.