Rozita's tales

دلنوشته

Rozita's tales

دلنوشته

داستان این دل

می رَوَد خاطرَم به سویِ خاطِره ها...

سخت است ساعت ها بنشینم و حرف هایت را ...صدایت را و نگاه هایت را ....تحمل کنم ...

کاش تمام شود لحظه های سخت دل سردی هایم...

کاش تمام شود این حالِ  پریشانم ...

من فقط  میخواهم 

دیگر نبینمت 

نشنوم صدایت را ...

و در این لحظه و این شرایط قرار نگیرم ...

من بیمار گشته ام از تحملِ این حال 

میمیرم ...

کاش دیگر هرگز 

نَ بی نَ مَت. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.